خلاصه ایست از این قصه لحظه بدرود
عبور کردی از این سد عشق، جاری رود
هنوز گیجم و در باورم نمی گنجد
که سرنوشت غزل های عاشقم این بود
هنوز ماتم و ماتم گرفته چشمانم
عجیب نیست بر این آشیان،تبسم دود
شکایتی ست تمام حکایتم ای دوست
خرابه ایست غزل، معبدی ست بی معبود
به خاک تشنه لب های آتشینم نیز
نه، آسمان تو باران بوسه ای نسرود
برو اگرچه خیالت ، خیال رفتن نیست
و با من است در این سیر لحظه های شهود
تو آن پرنده احساس در دلم بودی
هوایی تو شدم آه ای فریب صعود
و این قفس پُرِ پرهای خاطراتت ماند
درود لحظه دلتنگ پرزدن ...بدرود
زین العابدین محب علی /ذات بی مرگ شعرهای سپید/نیماژ
دیگر اشعار : زین العابدین محب علی
نویسنده : علیرضا بابایی